سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منتظر المهدی(علیه السلام)
نوشته شده در تاریخ جمعه 95 اردیبهشت 31 توسط منتظر | نظر

اینکه نفوذ تا چه حد و در چه ابعادی به رسانه ملی سرایت کرده دقیقاً‌ مشخص نیست؛ ولیکن متأسفانه در بخش های مختلف مشاهده می شود و با کمی دقت می توان مصادیق آن را نیز برشمرد.

خوب که دقت می کنم در هفته ی اخیر رهبر معظم انقلاب(مدظله العالی) چندین سخنرانی در جمع اقشار مختلف از جمله طلاب، قاریان و ... داشته اند، اما هر چه نگاه کردیم و منتظر شدیم تا مشروح سخنان ایشان مانند گذشته همان شبی که روزش سخنرانی کرده اند و یا حداکثر یک شب پس از آن، از شبکه یک پخش شود، متأسفانه چیزی ندیدیم.

 آخرین سخنانی که اینجانب شاهد آن بودم، سخنان روشنگرانه ی ایشان در جمع فرهنگیان بود. مثل همیشه دقیق و حساب شده. سخنانی که نه تنها برای فرهنگیان که برای همه کسانی که کار فرهنگی و تربیتی می کنند هماند مادران و پدران و.. نیز مفید و کارآمد بود.

باید توجه داشته باشیم که سخنان ایشان همیشه تنها برای یک قشر خاص مفید نیست- هر چند شاید در ظاهر مخاطبشان گروه خاصی باشد- و به کار دیگران نیز می آید. حداقل مردم متوجه می شوند که چه افق دیدی باید درباره عملکرد گروههای مختلف شغلی داشته باشند و چه انتظارات و توقعاتی از مسئولین؛ همچنین بدین وسیله در جریان یک نگاه کلی، درست، دقیق و به روز از مسائل کشور و جهان  قرار می گیرند و بعضی از مسائل نیز تا حدودی آسیب شناسی می شود.

همزمانی ساعت پخش سخنرانی ایشان با ساعت پخش سریال که از قدیم بوده و چیز جدیدی نیست که بهانه ای برای عدم پخش آن باشد. اگر هم این شبها به دلیل طولانی شدن خبر ساعت 21 و در نتیجه دیر پخش شدن سریال این اتفاق افتاده، بهتر است مدت خبر را کاهش دهند نه اینکه مشروح سخنان رهبری را پخش نکنند.

چگونه است که همواره شاهد پخش انواع مختلف خبر، فیلم، سریال، پیام بازرگانی و... در سیما هستیم و مدتی است که مشروح سخنان مهم و به روز مهمترین، والاترین و راستگوترین شخصیت کنونی جهان اسلام از شبکه ملی پخش نمی شود. در حالی که انتظار می رود بهترین زمانها را به پخش سخنان ایشان اختصاص دهند و بعضی از سخنان هدایتگرانه و مفیدشان را نیز در زمان خودش بارها – بیشتر از زمان کنونی- پخش کنند. – بگذرد که متأسفانه این روزها نسبت به زمانی که پخش اولین نماز جماعت ها را از سیما شاهد بودیم، نمازهای رهبر معظم انقلاب هم کمتر پخش می شود و گاهی باید چند روز منتظر باشیم و در چندین شبکه جستجو کنیم که بتوانیم نمازی که به جماعت ایشان خوانده شده است را تماشا کنیم-

متأسفانه این روزها شاهد جریانی در کشور هستیم که در کمال گستاخی به تضعیف جایگاه رهبری و ولایت فقیه در جامعه می پردازد و هیچ ابایی هم از عملکرد خود ندارد. افراد  آن گاهی ادعای پیروی از خط امام راحل(ره) هم می کنند و خود را مسلمان و شیعه می نامند در حالی که ظاهراً این سخن امام یادشان رفته که «  قضیه ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک وتعالی درست کرده است؛ همان ولایت رسول الله است.» و حتی جایگاه ولایت فقیه را در قانون هم نادیده می گیرند. گاهی می بینیم که با دید محدود و دنیایی خود، از اینکه رهبر عزیزمان نگاهی جامع و وسیع به وسعت تشکیل دولت جهانی اسلام و هدایت بشریت دارند، ناراحت شده و انتقاد می کنند که چرا چنین است؟!  گویی یادشان رفته که جامعه اسلامی ما مقدمه ساز جامعه جهانی حضرت حجت(علیه السلام)‌است و بنا نیست رهبر آن مانند رهبران دیگر جوامع باشد. فقاهت، اسلام شناسی و عدالت از مشخصات بارز یک حاکم اسلامی است و اینها خود یکی از مهمترین دلایلی است که سبب افتخار و اقتدار اسلام و امت اسلامی می شود. جای بسی تعجب که این گروه منتقد، خود را دغدغه مند مشکلات اقتصادی مردم هم می دانند در صورتی که گام مؤثری برای بهبود آن بر نداشته و همواره به غرب چشم دوخته اند. به عنوان مثال وقتی رهبر معظم انقلاب از اقتصاد مقاومتی سخن می گویند، در جهت تحقق آن گامی بر نمی دارند و گمان می کنند با واردات بی رویه اجناس خارجی، تعطیل شدن کارخانه های داخلی، سرگرم کردن مردم به انواع سرگرمی های بیخودی و امیدهای واهی، بناست معجزه ی ایجاد شغل، رفاه مردم و ارزانی رخ دهد! و با همه اینها سرانجام مدعی می شوند که رهبری به فکر معیشت مردم نیست.

رسانه ملی و دست اندرکاران آن باید حواس خود را جمع کنند که مانع نفوذ تفکر غربزده و غیر اسلامی بر برنامه های سیما شوند و تحت تأثیر انواع گرایش های سیاسی قرار نگیرند. از مسئولین آن انتظار می رود در زمینه مسائل مختلف از جمله مسئله ی فوق با بصیرت و درایت بیشتری عمل نمایند. خوب است بدانند که این حق و خواسته مردم است که بخواهند چهره ی رهبر فرزانه، فقیه و عادلشان را بارها در سیما ببینند و در جریان به روزترین سخنان ایشان آن هم از زبان خودشان- و نه گویندگان خبر- قرار بگیرند.  




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 95 اردیبهشت 30 توسط منتظر | نظر

ولایت فقیه

"در فرهنگ اسلامی، پس از توجه به ضرورت وجود زمامدار برای جامعه، هیچ کس به خودی خود حق چنین امری را ندارد، جز خداوند متعال که تمام شئون هستی آدمی از اوست و همین امر اقتضا می کند که انسان مطیع اوامر و نواهی او باشد. حال اگر او ما را به تبعیت از شخص یا گروهی خاص فرا خواند، ما نیز اطاعت می کنیم و اگر برای زمامدار شرایطی را بیان کرد و تعیین شخص او را از بین حائزین شرایط بر عهده ما گذارد، باز مطیع او خواهیم بود. مسلمانان از گذشته تا حال اعتقاد داشته اند که خداوند متعال زمامداری امت اسلام را به شخص رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) سپرده و سپس به اعتقاد پیروان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) این امر به امامان معصوم(علیهم السلام) منتقل شده است." (هادوی تهرانی، مهدی، ولایت و دیانت، ص 59)  "از دیدگاه شیعه، ولایت فقیه در عصر غیبت، ادامه ولایت امامان معصوم(علیهم السلام) است، همان گونه که ولایت آنها در امتداد ولایت نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) قرار دارد و حاصل آن، اعتقاد به این نکته است که در رأس جامعه اسلامی و در مقام مدیریت کلان آن باید یک اسلام شناس قرار گیرد که اگر معصوم(علیه السلام) حضور داشت، شخص او و اگر نبود، فقیهان این مسئولیت را بر عهده خواهند داشت."

به دنبال آن و بنابر بیشتر نظرات، فقیه در مسائل حکومتی، از همان اختیارات معصوم(علیه السلام) برخوردار است. البته، تعدادی از فقهای متأخر، دائره ولایت فقیه را محدودتر دانسته و آن را به تمام امور حکومتی گسترش نمی دهند.

بدون شک از یک سو جامعه به زمامدار و رهبر نیاز دارد. از سوى دیگر مسایل حکومتى امورى نیست که از حوزه‏ دین خارج باشد، بلکه عناصر جهان شمول دین در این زمینه به صورت یک نظام کامل در دین خاتم ارایه شده است و عقل نه تنها در دخالت دین در زمینه زمامدارى منعى نمى‏بیند، بلکه به مقتضاى حکمت بر ضرورت آن اصرار دارد
با توجه به آنچه گفته شد، می توان چنین نتیجه گرفت:

1. ولایت فقیه، مسئله ای فقهی است و هر چند اکثریت قریب به اتفاق علمای شیعه بدان اذعان دارند، اما نمی توان آن را از اصول اعتقادی دانست که هر شخصی ولو مجتهد و محقق، به محض عدم پذیرش آن، از دایره مکتب تشیع خارج شود.

2. افرادی که تئوری ولایت فقیه را پذیرفته و می دانند که ولی فقیه موجود نیز با طی روال شرعی و قانونی به این منصب رسیده است، نمی توانند از اطاعت عملی او سرپیچی کنند.

3. در ضمن، مسلمانانی که به ولایت فقیه معتقد نبوده و یا بر این باورند که شرائط آن در شخصی که با عنوان ولی فقیه، اداره جامعه را بر عهده دارد، موجود نیست و نیز هم وطنان غیر مسلمانی که از اساس، اسلام را قبول نداشته تا به لوازم آن پای بند باشند، نمی توانند به دلیل عدم اعتقاد تئوریک و یا عدم تطبیق مفهوم بر مصداق، مخالفت عملی با ولایت فقیه داشته باشند، چون چنین مخالفتی، مخالفت با قانون اساسی تلقی خواهد شد و می دانیم که قانون اساسی، میثاقی ملی است که همگان موظف به رعایت آن می باشند، خواه مبانی آن را از لحاظ تئوری پذیرفته و خواه ایراداتی بر آن داشته باشند.

مشروعیت اجرایی ولایت فقیه

الف) دلیل عقلى:

بدون شک از یک سو جامعه به زمامدار و رهبر نیاز دارد. از سوى دیگر مسایل حکومتى امورى نیست که از حوزه‏ دین خارج باشد، بلکه عناصر جهان شمول دین در این زمینه به صورت یک نظام کامل در دین خاتم ارایه شده است و عقل نه تنها در دخالت دین در زمینه زمامدارى منعى نمى‏بیند، بلکه به مقتضاى حکمت بر ضرورت آن اصرار دارد. حال اگر حکومت را از منظر دین نگاه کنیم و وظیفه اصلى آن را صیانت از ارزش‏هاى الاهى و آرمان‏هاى اسلامى و احکام شرعى بدانیم، عقل حکم مى‏کند، بر قله چنین حکومتى مى‏بایست کسى قرار بگیرد که به احکام الاهى و وظایف دینى آگاهى دارد و مى‏تواند زمامدار مردم باشد. اگر معصوم در میان مردم بود، عقل او را سزاوار این منصب مى‏شمرد، ولى اکنون که او نیست، فقیهان عادل قادر بر اداره جامعه را لایق این مقام معرفى مى‏کند.

به دیگر سخن، عقل حکم مى‏کند که در رأس یک حکومت اعتقادى و آرمانى، باید شخصى قرار بگیرد که از آرمان آگاهى دارد و در شریعت اسلام، که آیین احکام و قوانین الهى است، مصداق چنین شخصى فقیهان هستند.

ولایت فقیه

ب) دلیل نقلى:

براى اثبات ولایت فقیه و مشروعیت اجرایی وی، به روایات فراوانى استناد شده است که به عنوان نمونه تنها به بیان یک روایت اشاره بسنده می کنیم:

مرحوم صدوق از امیرالم?منین‏(علیه السلام) نقل مى کند که رسول الله‏(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «اللهم ارحم خلفایى»(خدایا! جانشینان مرا مورد رحمت خویش قرار ده) از آن حضرت(صلی الله علیه و آله)‏ س?ال شد: جانشینان شما چه کسانى هستند؟ حضرت فرمود: «الّذین یأتون من بعدى یروون حدیثى و سنّتى»، آنان که بعد از من مى‏آیند و حدیث و سنّت مرا نقل مى کنند.

از آن جا که روایت مزبور به سندهاى مختلف و در کتاب های گوناگون نقل شده، به صدور آن اطمینان داریم و شکى در اعتبار آن راه ندارد.

براى توضیح چگونگى دلالت این روایت بر «ولایت فقیه» نخست باید به دو نکته توجّه نمود:

الف. نبى اکرم‏(صلی الله علیه و آله) از سه شأن عمده برخوردار بودند:

رسالت: تبلیغ آیات‏ الاهى و رساندن احکام شرعى و راهنمایى مردم.

قضاوت: داورى در موارد اختلاف و رفع خصومت.

ولایت: زمامدارى جامعه‏ اسلامى و تدبیر آن.

ولایت فقیه، مسئله ای فقهی است و هر چند اکثریت قریب به اتفاق علمای شیعه بدان اذعان دارند، اما نمی توان آن را از اصول اعتقادی دانست که هر شخصی ولو مجتهد و محقق، به محض عدم پذیرش آن، از دایره مکتب تشیع خارج شود
ب. مراد از «کسانى که بعد از حضرت(صلی الله علیه و آله) مى آیند و حدیث و سنّت او را نقل مى کنند» فقیهان است، نه راویان و محدّثان؛ زیرا یک راوى که تنها نقل حدیث مى کند، نمى تواند تشخیص دهد که آیا آنچه نقل مى نماید، حدیث و سنت خود آن حضرت (صلی الله علیه و آله) است یا نه؟ او تنها الفاظى که شنیده، یا عملى را که دیده، حکایت مى کند، بدون آن که وجه صدور این الفاظ یا اعمال را بداند و معارض یا مخصّص یا مقیّد آن را بشناسد و نحوه جمع آن را با چنین معارض هایى بداند. کسى که از این امور آگاه است، فردى است که به مقام اجتهاد و افتاء رسیده و به درجه شامخ فقاهت نائل شده باشد. حال با توجّه به این دو نکته، حاصل مفاد این حدیث چنین خواهد بود: «فقیهان جانشینان نبى اکرم‏(صلی الله علیه و آله) مى باشند» و چون آن حضرت‏(صلی الله علیه و آله) شئون مختلفى داشته و در این جا شأن خاصّى براى جانشین ذکر نشده، پس فقیهان در تمامى آن شئون، جانشین آن حضرت‏(صلی الله علیه و آله) مى باشند.

پس، با توجه به دلایل ادله ولایت فقیه، از دیدگاه شیعه، ولایت فقیه در عصر غیبت ادامه‏ ولایت امامان معصوم‏ (علیهم السلام) است، همان گونه که ولایت آنها در امتداد ولایت نبى اکرم‏(صلی الله علیه و آله) قرار دارد و حاصل آن، اعتقاد به این نکته است که در رأس جامعه اسلامى و در مقام مدیریت کلان آن باید یک اسلام شناس قرار گیرد که اگر معصوم‏(علیه السلام) حضور داشت، شخص او و اگر نبود، فقیهان این مسئولیت را بر عهده خواهند داشت. این دیدگاه از نتایج پذیرش این نکته است که وظیفه اصلى حکومت از دیدگاه اسلام بسط ارزش‏ها و احکام الاهى در جامعه مى باشد و براى تحقّق چنین آرمانى نیاز است در بالاترین مصدر تصمیم گیرى شخصى آگاه به دین قرار گیرد. البته بدون شک این شخص باید از اوضاع خارجى نیز مطلع و توانایى اداره جامعه را نیز دارا باشد.

پس، با توجه به مطالب فوق، در عصر غیبت ولی فقیه که اسلام شناس و مطلع از اوضاع داخلی و خارجی و توانا در اداره جامعه باشد، ولایت او مشروعیت داشته و مسئولیت اجرایی یک حکومت اسلامی را برعهده می گیرد.

فرآوری: آمنه اسفندیاری-بخش اعتقادات شیعه تبیان

 


 

منابع:

سایت اسلام کوئیست

کتاب ولایت و دیانت ـ مهدی هاودی تهرانی

 ولایت فقیه انتصابی است یا انتخابی؟!

ولایت فقیه در حکومت اسلام

تعریف ولایت فقیه از نظر مقام معظم رهبری

 




نوشته شده در تاریخ دوشنبه 95 اردیبهشت 27 توسط منتظر | نظر

امروز رفتم آزمایشگاه. هزینه آزمایشها زیاد شده بود. شاید حدود 20 درصد شاید هم بیشتر آن هم نسبت به یکی دو ماه قبل. این اولین بار بود که شاهد بودم بیماران درخواست تخفیف در هزینه ها را داشتند; شاید هم قبلا دقت نکرده بودم و یا بخاطر اینکه کمتر گذارم به این مراکز می افتد، نمونه های کمتری مشاهده کرده ام.

این روزها بازار کار پزشکان هم عجیب و بی نظارت است. اول اینکه بعضی از پزشکان به محض ورود به مطبشان، حتی برای اولین بار، پرونده ای برایت تشکیل می دهند و از همان ابتدا بیمار را به اصطلاح نمک گیر می کنند. با این تشکیل پرونده ها مریض متوجه می شود که چه بسا این رفت و آمدها تا مدتها و یا حتی مادام العمر بناست که ادامه داشته باشد! و پزشک هم کماکان این احتمال را می دهد.

تعرفه های پزشکان متخصص به ویژه در مطب های خصوصی روز به روز افزایش می یابد و در عین حال ریاست صنف جراحان گرفتن زیرمیزی، رومیزی و... را امری خلاف قانون نمی داند! بعد از هر بار معاینه معمولا بسیاری از بیماران روانه آزمایشگاهها و ... می شوند و در حالی که نوبت و نتایج بعضی از آزمایش ها، ام ار آی ها، سی تی اس کن ها و...  قطعا تا یک روز بعد آماده نمی شود، تعرفه پزشکی برای پزشکان به گونه ای تعریف شده که اگر یک روز از معاینه اول بگذرد، بیمار باید برای نشان دادن نتایج فلان مقدار بپردازد و اگر دو یا سه روز بگذرد، کل هزینه ویزیت دوباره دریافت می شود. گویی قرار است در هر صورت به بیمار فشار آید. فشار و غصه بیماری و درد و رنج، فشارهای اقتصادی ناشی از پرداخت هزینه های معاینه و آزمایش های پی در پی و گاه اشتباه که در  بعضی موارد چند بار و نزد چند پزشک تکرار می شود، حتی هزینه ناشی از شلوغ بودن مراکز آزمایشگاهی و... که باعث نوبت دهی با تأخیر و یا دیر هنگام شده و علاوه بر هزینه خود آزمایش ها، منجر به دریافت مجدد هزینه معاینه توسط پزشک معالج هم می شود. اتلاف وقت بیمار، اضطراب و دردی که باید در این مدت تحمل کند و شاید خیلی چیزهای دیگر که اصلا دیده نمی شود. هزینه داروها هم که دست کمی از دیگر هزینه ها ندارد.

با این همه مشکلات، اکثر بیمه های درمانی هم آنچنان که باید پاسخگو نیست و بسیار کمتر از هزینه هایی که از مردم دریافت می شود، خدمت رسانی توسط آنها صورت می گیرد. عده ای از مردم همچنان بیمه نیستند و امثال بیمه سلامت هم که اصلا مشخص نیست برای چه کسانی تعریف شده و الان در چه وضعی است.

کاش حداقل با همه این اوصاف، پزشکان تعهد بیشتری داشته باشند و با تشخیص های گاها اشتباه، سلامتی بیماران را بیش از پیش به مخاطره نیندازند. متأسفانه ظاهرا در بسیاری از موارد، تعهد و دلسوزی برای بیماران، جای خود را به کسب درآمد بیشتر داده است. یک نفر هم که مثل آقای مدیری پیدا می شود و طنز در حاشیه را می سازد، با اعتراض پزشکان و... مواجه شده و صدای انتقادش خاموش می شود. اما متأسفانه چه مسئولین صدای انتقادات را بشنوند و چه نشنوند، مردم از این اوضاع ناراضی و خواستار بهبود آن هستند.




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 95 اردیبهشت 22 توسط منتظر | نظر بدهید

در همه این مدتی که جناب آقای روحانی رئیس جمهور بود و است، بعضی وقتها این آرزو را می کردم که کاش این رئیس جمهور را نداشتیم و رئیس جمهوری شجاع، اسلام شناس و ولایتمدارتر از ایشان توسط مردم انتخاب می شد اما شاید هیچ وقت به اندازه امروز این حرف را باور نداشتم. از وقتی مخالفت صریح ایشان با صحبت های روشنگرانه و مفید رهبر معظم انقلاب(مد ظله العالی) را درباره آموزش زبان انگلیسی شنیدم و بعد هم خواندم، مدام با خودم می گویم چرا رئیس جمهور ما باید تا این اندازه کم فکر و عاقبت نیندیش باشد. دفاع از زبان ملی و تمام زبان های علمی روز دنیا حرف نادرست و کم اهمیتی نیست آن هم در این زمان که فرهنگ غرب اصرار دارد سیطره ی نفوذش را بر تمام دنیا بیندازد و همه شئونات زندگی مردم، حتی آرمان ها و دینشان را به نفع خود تغییر دهد و حال جناب آقای روحانی در کمال ساده انگاری و شاید هم غربزدگی خواسته ی آنها را با زبانی دیگر مطرح می کند. 

هر چند این اولین باری نیست که جناب آقای روحانی حرفهایی مخالف سخنان رهبر ایراد می کند و اینطور که پیش می رود، آخرین بار هم نخواهد بود ولیکن باید از خود بپرسیم که چه هدفی پشت این حرفها، حرمت شکنی ها و تناقض گویی ها نهفته است؟! آیا ایشان می داند که با امثال این سخنان رسانه های بیگانه و دشمن را خوشنود کرده و یا دقیقاً همین را می خواهد؟ رئیس جمهوری که در ماجرایی مثل برجام، با اهدای سکه، به صدا در آوردن زنگ برجام و نوشتن از برجام، دانش آموزان را -که بسیاری از آنها اصولاً نمی دانند سیاست چیست و چه بازی هایی پشت پرده وجود دارد- وارد سیاست می کند و هر طور شده می خواهد تنها و مهم ترین عملکرد چندین ساله خود و همفکرانش را به عنوان یک شاهکار ملی معرفی کند، امروز اینچنین زبان آنها می شود و یادگیری زبان انگلیسی را خواسته دانش آموزان می داند!

اینکه تا کی قرار است جناب آقای رئیس جمهور زبان کودکانمان شود و از این طریق خواسته های خود را دنبال کند، جای تأمل است ولیکن در حال حاضر ظاهراً واقعیت چیز دیگری را نشان می دهد. اینکه اصولاً آنچنان که شاهدیم بسیاری از دانش آموزان ما رغبتی به یادگیری ندارند چه یادگیری زبان انگلیسی و چه هر زبان دیگری! برایش هم فرقی نخواهد کرد که ما از ابتدا به عنوان مثال به او انگلیسی یاد بدهیم و یا فرانسوی! الان اگر در مدارس ما زبان دیگری به جز انگلیسی تدریس می شد قطعاً حداقل همان دانش آموزان علاقه مند، به یادگیری آن نیز تمایل داشتند.

محض اطلاع آقای روحانی! اگر بنا باشد اختیار را به دست کودکان بدهیم خواسته قلبی بسیاری از آنها این است که نیمی یا بیشتر از نیمی از سال تحصیلی را استراحت کرده و بازی کنند تا اینکه به مدرسه بروند و درس بخوانند- که این مسئله هم احتمالاً تا حدودی به نقطه ضعف سیستم آموزشی ما برمی گردد؛ البته علاقه زیادی به بازی های کامپیوتری، پرسه زدن در اینترنت، چت کردن و موبایل و شبکه های مجازی دارند که در این مورد هم آموزش صحیح استفاده از فناوری های روز را ندیده اند و از آنجا که کسی به فکر ملی کردن فضای مجازی آنچنان که باید نیست، قطعاً آسیب های بی شماری را در تربیت نسل آینده به همراه خوهد داشت کما اینکه امروز هم شاهد آن هستیم؛ چیپس و پفک و نوشابه را به خوراکی های مفید ترجیح می دهند و حتی از اینکه نزد دکتر بروند تا معاینه شوند خوششان نمی آید! و ...

حداقل انتظاری که از یک رئیس جمهور می رود این است که بفهمد و بداند، همه جا بنا نیست و نباید مطابق میل و ذائقه ی کودک عمل کرد؛ به ویژه وقتی پای تربیت او در میان باشد؛ بماند که در کشور ما قضیه بسیار فرق می کند. در این کشور شیعی ما بناست شاهد تربیت سربازان و یاوران حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشیم. خیلی خوب است که حداقل در حق کودکانمان لطف کنیم و آنها را وارد سیاست بازی های خودمان نکینم. ما معتقدیم که امام خامنه ای(مدظله العالی) نائب امام زمان(علیه السلام) است و مجری احکام اسلام و دستورات دین و البته اسلام شناسی فقیه که برتری اسلام را باور دارد و زبونی و ذلت را برای مسلمانان نمی خواهد؛ کاش آقای روحانی هم این را می فهمید و کاش بفهمد که آخوند باید روحانی باشد و اسلام و عزت جامعه ی اسلامی را بخواهد نه اینکه چشمش به دنبال حرف و خواسته بیگانگان باشد و خواسته یا ناخواسته سبب نفوذ بیگانگان به کشور شود. کاش دفاع از حقوق اسلام، ولایت فقیه و امت مسلمان را هم در درس های حقوقش می خواند؛ کاش حداقل لباس روحانیت را بر تن نمی داشت- شاید اینگونه برای آخرتش هم بهتر بود- و به راستی کاش ما این رئیس جمهور را نداشتیم!




مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
.:
By Ashoora.ir & Blog Skin :.