ماه مبارک رمضان تمام و دوباره سور و ساط عروسی به پا شد. انگار یه عده منتظر بودند زودتر این ماه عزیز تموم شه تا مجوزی برای مراسم های عروسی شون داشته باشند. البته بیشتر برای عروسی هایی که قراره گناه هم چاشنیش بشه یا نه برای عروسی هایی که اصلاً امکان نداره بدون گناه برگزار شن! امروز تو محله ما عروسی بود. صدای موسیقی و ترانه های مخصوص عروسی همه کوچه، حیاط خونه ما و خونه همسایه های اطراف رو پر کرده بود. - نمی دونم چرا همه اصرا دارند هر جور شده بقیه رو تو اینجور شادی هاشون شریک کنند. ظاهراً از عروسی حضرت زهرا (سلام الله علیها) و امام علی (علیه السلام) تنها همین یک قسمتش یادشون مونده و فقط همین رو عملی می کنند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از خانم ها خواسته بودند شادی کنند و کلاً جوری مراسم عروسی برگزار بشه که بقیه هم خبر دار شن؛ هرچند صدها هزار حیف که کیفیت سر و صدا و شادی عروسی دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) یادشون نمونده یا شاید اصلاً پیگیرش نبودند ببیند چی بوده! بماند که صداهای تکبیر کجا و صدای گوشخراش و آزاردهنده موسیقی های غیر مجاز و خواننده های بی دین و بی قید کجا! عده ای هم که اصلاً تو این وادی ها نیستند و فقط عادت کردند وقتی خیلی خوشحالند سر و صدا کنند و براشون مهم نیست که شاید کنار دستی شون عزادار باشه، مریض داشته باشه یا دلش بخواد پاک و سالم زندگی کنه و اجازه شنیدن هر جور شادی رو از خداوند متعال نداشته باشه و عرصه رو برای گناه و گناهکار باز بذاره.
البته راستش ما اصلاً دوست نداشتیم تو این شادی شریک شیم و عروسی هم نرفتیم؛ اما صدای بلند موسیقی و ترانه واقعاً اذیتمون می کرد. برای همین تصمیم گرفتیم از مأمورین نیروی انتظامی کمک بخوام تا بیان و تذکر لازم رو به صاحب مجلس بدن و ازش بخوان که موجبات آزار همسایه هاش رو فراهم نکنه. دفعه اولی که به 110 زنگ زدیم ازشون خبری نشد ولی خوب صدا واقعاً هر لحظه بلندتر می شد و مدتش هم طولانی شده بود، برای همین دوباره تماس گرفتیم. این بار البته مأمورین محترم اومدند و تذکردادند. اونا کارشون رو- هر چند با تأخیر و تعلل- انجام دادند، ما هم وظیفه مون رو؛ برای همین حداقل خیالم راحت بود که پیش خدا مؤاخذه نمی شم که چرا وقتی شاهد انجام گناه بودم به بهونه اینکه حالا یک شبه و نه هزار شب، بی تفاوت ننشستم و حداقل کاری که از دستم برمی اومد رو انجام دادم. هر چند یک عده هم من رو سرزنش کردند که این چه کاری بود انجام دادی و حالا مگه فایده ای هم داشت! الان البته بحث من سر تأثیر داشتن یا نداشتنش نیست. بلأخره یا امر به معروف و نهی از منکر رو قبول داریم و یا نه! که اگه معتقد بهش باشیم و بدونیم که مثل نماز و روزه جزء فروع دینمونه حتماً بی تفاوت نمی نشینیم و کاری برای اصلاح وضع موجود می کنیم. بعلاوه من اینجا واقعاً احتمال تأثیر دادم به خاطر همین هم دست به کار شدم هرچند ظاهراً کم کردن صدا فقط وقتی بود که مأمورین نیروی انتظامی حضور داشتند.
و اما چند مسئله: چرا این روزها باب شده که صدای مناجات و ... از مسجد بلند نشه اما صدای ترانه و موسیقی و... گاهی اوقات یک محله رو بر می داره و هیچ کس هم نمی تونه جلوی اون رو بگیره؟ مگر اذیت همسایه جایزه که یک نفر تا هر وقت بخواد صدای سر و صدا از خونه ش بلند شه و حتی بعد از تذکر مأمورین پلیس 110 هم، دوباره عملش رو ادامه بده و اصلاً این چه تذکریه و چه پشتوانه ای داره که اینجور بی تأثیره؟ جالب تر اینکه بعضی وقتها اصلاً توجهی به اعتراضات و یا شکایات نمیشه و مسئولین می خوان که شکایت رو کتبی بنویسیم و به دادگاه ببریم تا شاید تأثیر بذاره! حالا یکی نیست بپرسه آخه با این وضعیت -و اون هم در مراسمی که عمدتاً شب برگزار می شه یا برای هر مسئله خلاف شرعی که شاهدش باشیم، اصلاً وقتی برای شکایت باقی می مونه؟! مگه شب ها دادگستری بازه و شب و روز، با این همه بروکراسی اداری برای نوشتن متن شکایت و ... اصلاً مراسمی یا صحنه جرمی باقی می مونه؟! مگه قراره مثلاً پلیس شب عروسی و ... وارد خونه صاحب مجلس بشه و اون رو دستگیر کنه که چنین چیزی از مردم می خوان؟ و گاهی از مردم خواسته شده که حتماً شکایتشون رو رسمی بنویسند تا بعد پیگیری بشه؟ بعضی وقتها هم می خوان که حتماً طرف خودش رو معرفی کنه! خلاصه این روزها این قدر پیچ و خم های زیاد برای نظارت مردمی و رسیدگی به شکایات مردم وجود داره که خیلی ها به خاطر همین اساساً قید شکایت کردن رو می زنند. شاید هم این همه پیچ و خم و باید و نباید برای همین گذاشته شده که دیگه کسی حوصله و یا جرأت طرح اعتراض یا شکایتش رو نداشته باشه! والله اعلم.
گذشته از همه اینها، کاش مردم باور کنند که آرامش واقعی تنها در سایه عمل به دستورات دین حاصل می شود و خدای ماه مبارک رمضان در تمام ماه ها ناظر اعمال مان است.